تأمّلاتی در خصوص «مراحل تمدن اسلامی»؛ رهیافتی برای تمدن نوین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

‌دانشیار گروه هنر و تمدن اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، جمهوری اسلامی ایران

چکیده

امروزه دغدغه تمدن نوین اسلامی، ذهن نویسندگان زیادی را به خودمشغول داشته و هر کسی می کوشد ذیل آن،الگویی برای زندگی متعالی/ مطلوب برای ایرانیان و در سطح‌کلان تر، جهان‌اسلام شناسایی کند، اما واقعیت آن است که ارائه الگویی قابل‌دفاع و گفتگوپذیر زمانی میسر می‌شود که از تجربه زیسته و پیشینه تاریخی تمدن اسلامی آگاهی روشنی ارائه‌شود. نشان دادن چنین تصویری البته مبتنی بر هستی شناسی تمدن از یک سو و چگونگی حضور آن در حیات اجتماعی از سوی دیگر است. دسته ای از نویسندگان آگاهانه یا ناهوشیارانه به ذات انگاری و حیاتمندی تمدن (نگاه آنتولوژیک)روی کرده و برای آن مراحلی چون تکون و پیدایی، رشد و بالندگی، گسترش و شکوفایی، و افول و انحطاط را تصور کرده و بر پایه آن خوش بینانه به شکوفایی و رشد دوباره آن و حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی دل بسته اند. مقاله حاضر با رویکردی انتقادی و به روش توصیفی مقایسه ای می کوشد تا به این پرسش کانونی پاسخ دهد که آیا تمدن اسلامی - به مثابه وصف- در مسیر تاریخی خود دارای مراحل قابل شناسایی بوده یا نه و در هر صورت چگونه می توان به سوی تمدن نوین اسلامی گام برداشت؟‌ فرضیه اصلی نوشتار آن است که تمدن اسلامی به مثابه نوع زیست اجتماعی و فرایندی در مسیر شدن، مراحل مشخصی را طی نکرده و رسیدن به بهترین نوع آن/ تمدن نوین اسلامی نیز امری محتوم و از پیش تضمین شده نیست،‌ بلکه در سایه اصلاح جامعه و ارتقای فضیلت و معرفت در آن، تحقق پذیر است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Reflections on the "stages of Islamic civilization"; An approach to modern civilization

نویسنده [English]

  • seyed alireza vasei
Associate Professor, Department of Islamic Art and Civilization, Institute of Islamic Sciences and Culture, ghom.
چکیده [English]

Today, the concern of the new Islamic civilization has occupied the minds of many writers, and everyone is trying to identify a model for the transcendent / desirable life for Iranians and, on a larger scale, the Islamic world, but the reality is that it provides a defensible model. And the negotiable becomes possible when a clear knowledge of the lived experience and historical background of Islamic civilization is given. Showing such an image, of course, is based on the ontology of civilization on the one hand and how it is present in social life on the other.A group of writers, consciously or unconsciously, have approached the nature and vitality of civilization (ontological view) and for it, imagined stages such as emergence, growth and development, expansion and prosperity, and decline and decline, and based on that, optimistically It is heartbroken to flourish and grow again and move towards a new Islamic civilization. The present article tries to answer the central question with a critical approach and a descriptive comparative method, whether Islamic civilization - as a description - has recognizable stages in its historical path or not, and in any case, how can we move towards civilization? New Islamic step? ‌
The main hypothesis of the article is that Islamic civilization as a kind of biosocial and process of becoming, has not gone through certain stages and reaching the best of it / the new Islamic civilization is not a certain and pre-guaranteed thing, ‌ but in the shadow of society reform And the promotion of virtue and knowledge in it is achievable.

کلیدواژه‌ها [English]

  • New Islamic civilization
  • critical approach
  • ‌ stages of civilization
  • perfect civilization
  • originality of civilization
تمدن نوین اسلامی به مثابه یک راهبرد، تمدن نوین اسلامی به عنوان یک رهاورد و تمدن نوین اسلامی به مثابه غایت، شاخه‌های دیگر این حوزه مطالعاتی اند. تمدن نوین اسلامی به مثابه یک رویکرد، یعنی نوع نگاهی که برای رسیدن به مقصود داریم یا باید داشته باشیم. تمدن نوین اسلامی به مثابه راهبرد، یعنی کارها و اقداماتی که برای رسیدن به مقصود انجام می‌دهیم، تمدن نوین اسلامی به مثابه رهاورد، یعنی آنچه هم اکنون به عنوان تمدن اسلامی در آن زندگی می‌کنیم و تمدن نوین اسلامی به مثابه غایت، یعنی آن چیزی که در مسیر زندگی اجتماعی مسلمانان حاصل خواهد شد
.برای اصالت چند معنا وجود دارد که یکی از آن‌ها اصالت فلسفی است، یعنی وجود حقیقی داشتن. (رک: مصباح یزدی، ۱۳۶۶، صص۴۰-۴۶ و نیز صص ۱۲۷-۱۲۸).
.وایتهد در تبیین نسبتا عمیقی از تمدن، می‌نویسد: یک انسان می‌تواند متمدن باشد، همچنان که تمامی افراد یک جامعه هم می‌توانند متمدن باشند، هر چند معنای تمدن در این دو حالت کمی با هم تفاوت دارد (رک: وایتهد، ۱۳۷۱، ج۲، ص۷۲۷).
.فروید تمدن را نیروی ارتقاء بخش بشر از زندگی حیوانی به زندگی انسانی و نیز قوانین و مقرراتی می‌داند که برای تفاهم و سازش و سازش مناسبات افراد به وجود آمده اند (رک: فروید،‌۱۳۹۰، ص۳۶).
 مراد از جامعه در تمدن پژوهی، کوچکترین واحد مطالعاتی تاریخ است که هویت مستقل یافته است، مثل جامعه اسلامی یا جامعه غربی یا جامعه مالایی و ... (رک: بی یشتت،‌ ۱۳۹۸، صص۲۹۷-۲۹۹).  بر همین اساس گفته اند، پنج عنصر در هر جامعه ای وجود دارد؛ جمعیت،‌فرهنگ، فراورده‌های مادی فرهنگ، ساختار اجتماعی و سازمان یا نهادهای اجتماعی (رک: لنسکی، ۱۳۶۹، ص۵۰).
 بسیاری از مشترکات تمدنی، ریشه در اموری دارد که میراث ژنتیکی مشترک آدمیان را تشکیل می‌دهد. نویسندگان، هشت عنصر مهم را بر می‌شمرند(رک: لنسکی، ۱۳۶۹ ، صص۳۰-۳۴).
فروید به خوبی این مقوله را کاویده و از منظر خویش نشان داده چگونه این عوامل در ایجاد رنج و درد نقش آفرینی می‌کنند( رک:‌ فروید، ۱۳۸۲، ص۳۲).
. البته اشاره به این نکته بایسته است که در رویکرد برخی از نویسندگان آلمانی که تمدن را به جنبه‌های برین و توانگری‌های معنوی انسان تعریف می‌کنند، (آشوری، ۱۳۸۰، ‌ص۴۱) لزوما امری ارزشی خواهد بود.
.برخی البته در معنایی از تمدن که همان مجموعه دستاوردها و نهادهایی باشد که انسان را از زندگی اسلاف حیوانی اش دور می‌کند و دو مقصود؛‌حفاظت از انسان در برابر طبیعت و دیگر تنظیم روابط انسان ها را دنبال می‌کند، آن را مایه شوربختی آدمی می‌شمارند، از آن رو که موجب سلب آزادی آدمی می‌شود (رک: فروید، ۱۳۸۲،  صص۴۶ و ۵۰).
. برخی بر پایه دیدگاه­هایی که فیلسوفان نظری تاریخ در خصوص سیر تاریخ عرضه کردند، به بیان مراحل تمدن پرداختند(رک: بابایی، ۱۳۹۳، صص۶۳-۶۸)، در حالی که آن دیدگاه­ها، خود محل نقد و بحث‌های پردامنه­اند.
. ویل دورانت میان تمدن و خلاقیت فرهنگی برآمده از نظم اجتماعی، رابطه تنگاتنگی می‌بیند (تاریخ تمدن، ج۱، ص۳) و این واقعیتی انکارناپذیر است که وقتی جامعه ای بر اساس الگوی صحیح طراحی شود، رهاوردهایی در عرصه‌های مختلف خواهد داشت. هم چنین رک: زرین کوب، کارنامه اسلام، فصول ۲- ۶ از صص۲۱ تا ۴۰.
. مثلا نهاد علم بر نهاد اقتصاد اثر می‌گذارد یا از آن اثر می‌پذیرد یا هر دو متأثر از امر سومی پیش می‌روند. نهادهای اجتماعی همانند شبکه متصل عمل می‌کنند.
. روشن است که تمدن، با پیشرفت و ترقی و نیز حکومت و علم و هنر و معماری و ... تفاوت دارد و خلط میان آنها، مغالطه کنه و وجه است.
. سنت آگوستین در کتاب شهر خدا، چنین تصویری از جهان و جامعه بشری ارائه می‌دهد. وی بر آن بود که همه هستی شهر خداست دارای ساختاری دقیق که هر چیزی در جای خویش قرار گرفته یا خواهد گرفت و نقشه این شهر در گذر زمان خود را به نمایش می‌گذارد.
.رسیدن به شهر آرمانی یا مدینه فاضله (یوتوپیا)، از دغدغه‌های پرسابقه اندیشه گران بوده است(رک: زرین کوب،۱۳۷۰،‌ فصل ۱۱، صص۲۳-۲۵۶؛ مور، ۱۳۷۳،‌ ص۹۰ به بعد)، اما کمتر راهکاری برای آن ارائه می‌کردند.
.هدف، نتیجه کار اختیاری است که کار برای رسیدن به آن انجام می‌شود، اما غایت آن چیزی است که حاصل می‌شود (رک:‌مصباح یزدی، ۱۳۶۸،‌ ج۲، ص۳۹۸).
. در آیه‌­هایی از قرآن به بشر بودن پیامبر و همچون دیگران بودن تصریح شده است. کهف/۱۱۰؛ فصل/۶ و ...
.در منطق قرآنی، کشتن یک انسان به منزله کشتن همه انسان­هاست. مائده/۳۲.
.به تعبیر اشبربر، فضاحت ذلیل شمردن روح زندگان، چه بسا از کشتن انسان بی گناه فضاحت بارتر باشد (رک:  اشبربر،‌۱۳۸۴،‌‌ص۱۲۷).
.این سخن رسول خدا(ص) مستند روشنی برای ادعاست که کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته (ابن حنبل، بی تا،‌ ج۲، صص۵۴ و ۱۱؛ خطیب بغدادی، ۱۴۱۷،‌ ج۵، ص۱۹۴ و نیز من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم (کلینی، ۱۴۰۷،‌ ج۲، ص۱۶۴).
.فوکویاما در تئوری پایان تاریخ خود، از آرمان بشری سخن می‌گوید که تحقق آن لیبرال دموکراسی/ آزادی مبتنی بر اراده گری است. رک: غنی نژاد، پایان تاریخ و آخرین انسان، (مجله سیاسی و اقتصادی)، شماره ۶۳-۶۴، اما در تمدن نوین اسلامی، بالاتر از آن مد نظر است، چون انسان اسلامی، همیشه در حال رشد و کمال است، نه آن گونه انسانی که به قدرت علوم طبیعی/ فناوری زیستی تغییر سرشت و خواسته می‌دهد، چنان که همو در کتاب دیگرش به آن پرداخته است (رک: همو، ۱۳۸۴، صص ۳۲-۳۵).
 
 
 صبحی صالح.
ابن حنبل، احمد(بی تا)،‌ مسند احمد، بیروت: دار صادر.
ابن قولویه، جعفر(۱۴۱۷)، کامل الزیارات،‌ تحقیق جواد قیومی، قم: مؤسسه نشر اسلامی.‌
ارکون، محمد(۱۳۹۵)، انسان‌گرایی در تفکر اسلامی، ترجمه احسان موسوی خلخالی، تهران: طرح نقد.
اشبربر،‌مانس(۱۳۸۴)، بررسی روانشناختی خودکامگی، علی اکبر صاحبی، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
آشوری، داریوش(۱۳۸۰)، تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، تهران: نشر آگاه.
آگوستین،‌ سنت(۱۳۹۱)، ‌شهر خدا، ترجمه حسین توفیقی، ‌قم: ‌انتشارات دانشگاه ادیان.
 الیاس،‌ نوربرت(۱۳۹۳)، در باب فرآیند تمدن (بررسی‌هایی در تکوین جامعه شناختی و روانشناختی آن)، ترجمه غلامرضا خدیوی، تهران: نشر جامعه شناسان.
الیاس،‌ نوربرت(۱۳۹۵)، ‌متمدن شدن، ‌برایندی در مسیر تعادل،‌ ترجمه محمد هدایتی.، https://www.cgie.org.ir/fa/news/129385
اونامونو، میگل(۱۳۸۳)، درد جاودانگی، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران: انتشارات ناهید، ششم.
بابایی، حبیب الله(۱۳۹۳)، کاوش‌های نظری در الهیات و تمدن، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
بی یِشت،‌ رابِرت(۱۳۹۸)،‌ شاخص‌های تمدن،(صالحی، سید محمد حسین، چیستی تمدن، مجموعه مقالات)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
بیات، ‌علی(۱۳۹۳)،‌ بایسته‌های دوره بندی تمدن اسلامی، فصلنامه نقد و نظر، شماره ۷۴.
توین بی،‌ آرنولد(۱۳۵۳)،‌ تمدن در بوته آزمایش، ترجمه ابوطالب صارمی، تهران: انتشارات امیرکبیر.
توین بی، آرنولد(۱۳۷۶)، بررسی تاریخ تمدن، ترجمه محمد حسین آریا، تهران:‌ مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
خطیب بغدادی،‌ ابوبکر احمد (1417 ق / 1997 م)،‌ تاریخ بغداد او مدینه­السلام، تحقق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، اول.
دادجو، ابراهیم(۱۳۹۸)،‌ واقع‌گرایی در مطالعات تمدن نوین اسلامی،‌ دو فصلنامه مطالعات بنیادین تمدن نوین اسلامی، شماره ۳،‌ پاییز و زمستان.
دورانت، ویل(۱۳۶۷)، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و ...، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
دورانت، ویل(۱۳۷۰)، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، تهران: سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ششم.
رابِرتْسون،‌ رُلَند(۱۳۹۸)،‌ تمدن (صالحی، سید محمد حسین، چیستی تمدن، مجموعه مقالات)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
زرین کوب، عبدالحسین(۱۳۷۰)، تاریخ در ترازو، تهران: ‌امیرکبیر.
زرین کوب، عبدالحسین(۱۳۷۹)، کارنامه اسلام، تهران: امیرکبیر.
غنی نژاد، موسی(۱۳۷۱)، پایان تاریخ و آخرین انسان، مجله سیاسی و اقتصادی، شماره ۶۳-۶۴.
فروید، ‌زیگموند(۱۳۸۲)،‌ تمدن و ملالت‌های آن، ترجمه محمد مبشری، تهران: نشر ماهی.
فروید، زیگموند(۱۳۹۰)،‌ آینده یک پندار، هاشم رضی، تهران: انتشارات آسیا.
فوکویاما، فرانسیس(۱۳۸۴)، آینده فراانسانی ما، ترجمه حبیب الله فقیهی نژاد، تهران: مؤسسه انتشاراتی ایران.
کاظمی،‌سیدآصف(۱۳۹۷)، چشم‌انداز تمدن نوین اسلامی، دو فصلنامه مطالعات بنیادین تمدن نوین اسلامی،‌ شماره ۲، پاییز و زمستان.
کرمر،‌ جوئل(۱۳۷۵)،‌ احیای فرهنگی در عهد آل بویه،‌ انسان‌گرایی در عصر رنسانس اسلامی،‌ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی،‌ تهران:‌ مرکز نشر دانشگاهی.
کلینی،‌ محمد بن یعقوب(۱۴۰۷ق/۱۳۶۵ش)،‌ الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چهارم.
لنسکی، گرهارد و جین لنسکی(۱۳۶۹)، سیر جوامع بشری، ترجمه ناصر موفقیان،‌ تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
لوبون، گوستاو(۱۳۴۷) تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
متز، آدام(۱۳۶۴)، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا قراگزلو، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
مصباح یزدی، محمدتقی(۱۳۶۶)، آموزش فلسفه، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
مصباح یزدی، محمد تقی(۱۳۶۸)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
مور، تامس(۱۳۷۳)، آرمانشهر (یوتوپیا)،‌ ترجمه داریوش آشوری و نادر افشارنادری، تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، دوم.
واسعی،‌سید علیرضا(۱۳۹۸)، رویکرد انتقادی به ادوار تمدن اسلامی در نگره نویسندگان امروز ایران، فصلنامه پژوهشنامه تاریخ اسلام، ‌شماره ۳۴، فصل تابستان.
وایتهد، آلفرد نورث(۱۳۷۱)، سرگذشت اندیشه‌ها، ترجمه عبدالرحیم گواهی، اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
ولایتی،‌علی اکبر(۱۳۸۳)، فرهنگ و تمدن اسلامی، قم: دفتر نشر معارف.
یوکیشی، فوکوتساوا(۱۳۷۹)، نظریه تمدن، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران:‌ نشر گیو.